حذف روزنامه‌ها؛ سقوط آرام تفکر در هیاهوی خبرهای بی‌ریشه
حذف روزنامه‌ها؛ سقوط آرام تفکر در هیاهوی خبرهای بی‌ریشه
نیشابور فردا- در جهانی که سرعت تبدیل به ارزش شده و لحظه‌ای از هجوم خبرهای خرد و کلان خالی نمی‌ماند، بیش از هر زمان دیگری به یادآوری حقیقتی نیاز داریم که آلن دوباتن در نقد رسانه‌های دیجیتال بیان کرده: خبر بدون زمینه، صرفا باعث آشفتگی ذهنی است.

سودابه جعفری – مدیر مسئول
در جهانی که سرعت تبدیل به ارزش شده و لحظه‌ای از هجوم خبرهای خرد و کلان خالی نمی‌ماند، بیش از هر زمان دیگری به یادآوری حقیقتی نیاز داریم که آلن دوباتن در نقد رسانه‌های دیجیتال بیان کرده: خبر بدون زمینه، صرفا باعث آشفتگی ذهنی است. صفحات تحلیل و یادداشت روزنامه‌ها همان زمینه‌سازی هستند که مخاطب را از مصرف‌گرایی خبری به آگاهی فعال می‌رساند.
این جمله توصیف دقیق وضعیتی است که امروز بسیاری از ما در آن گرفتاریم؛ سردرگمی در برابر انبوه اطلاعاتی که نه ارتباطشان را می‌دانیم و نه پیامدهایشان را. این آشفتگی فقط حاصل افزایش خبر نیست، حاصل حذف لایه دوم خبر؛ یعنی تحلیل، تأمل و پیوند دادن رویدادها با ریشه‌ها و نتایج‌شان است.
روزنامه، برخلاف تصور رایج، تنها یک ابزار اطلاع‌رسانی نیست. روزنامه یکی از ستون‌های سبک زندگی آگاهانه و مسئولیت‌پذیری است؛ بستری که در آن خبر خام تبدیل به آگاهی می‌شود و مخاطب از سطح به عمق می‌رود. صفحات تحلیل و یادداشت، همان حلقه مفقوده‌ای هستند که ذهن را از مصرف‌گرایی خبری به فهم فعال می‌برند. وقتی یک روزنامه‌نگار رویدادی را روایت می‌کند، در واقع به خواننده نقشه‌ای ذهنی می‌دهد تا بتواند جایگاه هر اتفاق را در ساختار بزرگ‌تر جامعه پیدا کند. این کار ظریف و ضروری، در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دیجیتال تقریباً جایی ندارد.
حذف آرام و بی‌صدای روزنامه‌ها از جامعه، فقط یک اتفاق اقتصادی نیست؛ یک بحران فرهنگی و هویتی است. بحران کاغذ که هر روز نفس نشریات را تنگ‌تر می‌کند، به‌ظاهر مسئله قیمت و هزینه است، اما در واقع جامعه را در برابر موج سیال و بی‌معنای اطلاعات بی‌پناه می‌گذارد. با کنار رفتن تدریجی روزنامه از میزهای صبحگاهی و کیف‌های دانشجویان و تحریریه‌های کوچک شهرها، ما نه فقط یک قالب رسانه‌ای را از دست می‌دهیم، بلکه بخشی از ظرفیت تفکر جمعی را هم از دست می‌دهیم.
خبر بدون زمینه، مانند تصویری است که قاب ندارد. سریع جلب توجه می‌کند، اما معنا ندارد، ماندگار نمی‌شود و به رفتار آگاهانه منجر نمی‌شود. شبکه‌های اجتماعی کارخانه تولید خبر بدون زمینه‌اند؛ تکه‌هایی از واقعیت را از هم جدا می‌کنند، بزرگ‌نمایی می‌کنند، سریع می‌فرستند و سریع هم فراموش می‌شوند. روزنامه کاری می‌کند که این تکه‌های پراکنده در کنار هم قرار بگیرند، زنجیره پیوستگی تشکیل دهند و به یک فهم روشن ختم شوند.
مطبوعات چرخه تند، عصبی و تحریک‌کننده فضای مجازی را می‌شکنند. آن‌ها ذهن را از واکنش لحظه‌ای به تفکر طولانی منتقل می‌کنند. روزنامه، خواننده را به مکث دعوت می‌کند؛ مکثی که در آن فهم رشد می‌کند، تحلیل شکل می‌گیرد و عادت مطالعه جان تازه می‌گیرد. دنیای دیجیتال به ما قدرت سرعت داده، اما قدرت عمق را از ما گرفته است و این عمق همان چیزی است که از دل صفحات تحلیل، یادداشت‌ها و گزارش‌های طولانی بیرون می‌آید.
بحران کاغذ که اکنون گریبان مطبوعات را گرفته فقط یک چالش اقتصادی نیست. این بحران به‌تدریج سبک زندگی را تغییر می‌دهد؛ جامعه را از فرهنگ مطالعه به فرهنگ مرور سریع سوق می‌دهد؛ جای تأمل را با اسکرول‌کردن عوض می‌کند؛ و گفت‌وگوهای تحلیلی را با برداشت‌های سطحی جایگزین می‌کند. پایین آمدن سطح اندیشه جمعی از همین نقطه آغاز می‌شود؛ جایی که رسانه‌های کند، عمیق و تحلیلی کنار می‌روند و میدان را به رسانه‌های سریع، بی‌ریشه و تحریک‌کننده می‌سپارند.
در این میان، نقدی نیز وجود دارد که گاهی از زبان برخی دوستداران محیط زیست شنیده می‌شود: چاپ روزنامه و کتاب یعنی قطع درختان و آسیب به طبیعت. این گزاره، در نگاه اول درست و دلسوزانه به نظر می‌رسد، اما ریشه در ناآگاهی از یک واقعیت مهم دارد: برای پرورش نسلی که مسئولیت‌پذیر و دوستدار محیط زیست باشد، ابتدا باید او را کتاب‌خوان تربیت کرد. جامعه‌ای که ذهن عمیق و تحلیل‌گر نداشته باشد، نمی‌تواند در برابر بحران‌های زیست‌محیطی رفتار مسئولانه داشته باشد. تربیت انسان مسئول، از دل مطالعه می‌آید؛ از دل روزنامه‌ها و کتاب‌ها؛ از دل مواجهه با روایت‌های عمیق، نه خبرهای ۱۰ ثانیه‌ای.
از بین رفتن مطبوعات یعنی از بین رفتن مدرسه غیررسمی آگاهی. یعنی حذف ایستگاه‌های توقف در مسیر زندگی پرشتاب. یعنی محروم‌کردن نسل جدید از مهارتی که نه در دانشگاه و نه در شبکه‌های اجتماعی آموزش داده نمی‌شود: مهارت دیدن رابطه‌ها، نه فقط رویدادها.
حالا پرسش مهم این‌جاست: آیا جامعه بدون روزنامه می‌تواند آینده‌ای آگاهانه‌تر بسازد؟ پاسخ روشن است. جامعه‌ای که روزنامه نداشته باشد، ناگزیر در موج لحظه‌ای اخبار شناور می‌شود؛ نه حافظه جمعی پیدا می‌کند، نه توان تحلیل، نه قدرت تصمیم‌گیری. حذف روزنامه یعنی حذف حافظه و جامعه بی‌حافظه، جامعه‌ای آسیب‌پذیر است.
ما در چنین بزنگاهی ایستاده‌ایم: یا باید برای حفظ جریان مطبوعات تلاش کنیم، یا باید منتظر باشیم موج خبرهای بی‌ریشه، اندیشه جامعه را فرسوده و پراکنده کند.
اگر روزنامه‌ها خاموش شوند، سکوتی خطرناک جای آن‌ها را می‌گیرد؛ سکوتی در زیر صدای بلند و دائمی شبکه‌های اجتماعی؛ سکوتی که نمود بیرونی ندارد، اما در عمق جامعه آرام‌آرام اندیشه را می‌بلعد. این سکوت، آغاز سقوط است.